جواب های چالش:
تنها بودن رو دوست دارم اما تنهایی رو نه
***
حرفی راجبش ندارم.. من فقط خستم..
***
به طور کلی به شدت از تنهایی لذت میبرم
***
تنهایی رو به بودن توی ۹۹.۹۹۹٪ جمع ها ترجیح میدم. گاهی نیاز دارم یک نفر پیشم باشه ولی خب اکثرا تنهایی رو ترجیح میدم. سکوت و ارامش و فقط خودم
***
فقط میدونم که هر جایی که بودم احساس تنهایی کردم- مشکل از منه؟ یا من کار اشتباهی کردم که مجبورم انقدر این حس رو تجربه کنم؟) فقط میخوام یه باااارر یه جایی باشم که دیگه حس نکنم تنهام... جایی هم هست؟
***
خانواده من تقریبا خانواده پرجمعیته و من به سختی میتونم تایمی رو پیدا کنم که تنها باشم. و من میانگرام و این ینی همونقدر که دلم میخواد توی جمع و کنار بقیه باشم دلم میخواد تنها باشم و خب به بخش دومش خیلی کم دست پیدا میکنم و مشکل اینجاست وقتایی که خانواده میخوان برن بیرون و من میخوام تنها بمونم فکر میکنن میخوام یه غلطی بکنم :/
***
من از تنها بودن لذت میبرم ترجیح میدم تنها باشم ولی اینکه از لحاظ عاطفی تنها باشم و قرار باشه همه این احساسات بد رو تو خودم نگه دارم و به دوش بکشم اینو واقعا نمیتونم تحمل کنم... در حال حاضر زیاد احساس تنهایی نمیکنم حداقل میتونم بگم به تنهایی عاطفی(یا هرچی)عادت کردم..
***
من یه آدم درونگرام و اگه میخوایید ادامهی حرفمو حدس بزنید باید بگم قرار نیست بگم که از تنهایی خوشم میاد. نه. در اصل عاشقِ خلوت کردن با خودمم.. ارتباط برقرار کردن با دیگران انرژی گیره مخصوصا برای منی که زیادی اهمیت میدم. پس چیزی که شما بهش میگید تنهایی فیزیکی و من بهش میگم تنها بودن رو دوست دارم و ازش لذت میبرم. ولی کلا اگه بخوام بازش کنم تنهایی یه نوع احساس ضعف در برقراری ارتباط اجتماعیه در واقع وقتی حس خوبی در رابطه با دیگران نداری که لزوما ربطی به تعداد افراد دور و برت نداره کلمهی تنها و تنهایی با هم فرق داره به نظرم تنها فیزیکیه ولی وقتی یی بهش اضافه میشه بار احساسی میگیره. من با آدمای زیادی در ارتباطم چه توی دنیای مجازی چه دنیای واقعی ولی هیچکدومشون جوری نیستن که حس کنم یه نفر هست که واقعا دوستم داشته باشه یا اهمیت بده. پس اون احساس تنهایی رو دارم و خب مشخصا دوستش ندارم. در مورد شدتش.. یه چیزیه که همیشه هست ولی وقتی کسی رو میبینم که یه نفر رو داره که دوستش داشته باشه یا حداقل براش اهمیت داشته باشه انگار یادم میاد که هیچ وقت همچین چیزی رو نداشتم و خوشبختانه خیلی کمتر شده چون دارم خودمو بیشتر میشناسم و روی اون توسعهی فردی وقت میذارم.
***
من تنها بودن رو دوست دارم ولی احساس تنهایی کردن رو نه. و بنظرم داشتن دوست و پارتنر و اینا گاهی نمیتونه عمیقا باعث بشه طرف کمتر احساس تنهایی کنه...من آدمایی رو نزدیک خودم داشتم اما احساس تنهایی میکردم..تا اینکه یه نفر اومد و همه تنهایی هامو بی معنی کرد و کار خاصی نکرد.اون فقط گوش میداد و همین برام کافی بود. چون نیاز داشتم از احساسم بگم و کسی نبود که گوش کنه. منم حس کردم چقدر تو این دنیا تنهام.(امیدوارم برای دیگران یه شنونده مهربونه بشید و خودتون هم یه شنونده خوب پیدا کنید:") و اینکه گاهی از تنها بودن میترسم.
***
وقتی یاد نگرفته باشی چجوری با آدما حرف بزنی و ازشون بترسی. وقتی اعتماد به نفست جلوی بقیه در هم بشکنه احتمالا تنها میشی. علاوه بر اون حرفای من با حرفایی که بقیه میزنن خیلی متفاوته. اونا انتظار دارن در مورد فیلم و سریال و آهنگ و کراشام حرف بزنم در صورتی که من واقعا حرفای بزرگتر و مهمتری دارم که دلم میخواست یه نفر بشنوه و بعدش اون هم بتونه جوابی بهم بده و در مورد افکار بزرگش صحبت کنه. وقتی حرف مشترکی نداشته باشی حتی اگر اعتماد به نفست رو هم اوکی کنی بازم نمیشه. بازم یه جای کار مشکل داره.
***
این یه هفته توی مدرسه زیاد شده حس تنهایی کنم...این طوری نیست که کسی نباشه تا باهاش حرف بزنم هستش زندگای تفریحم پیش همونام ولی نصف وقتا خودمو درحال فکر کردن به دوستام که الان یه مدرسه دیگن گیرمیندازم...یا مثلا خاطرات راهنمایی و یه حس تنهایی عجیب بهم دست میده...مثلا به این فکر میکنم که اگر تو اون لحظه اگر اونا اینجا بودن چه کارا که نمیکردیم ولی خب بیشترش از سر دلتنگیه کار زیادی از دستم برنمیاد جز تحمل کردن یکم بیشتر تا به جدا شدن مدرسه هامون عادت کنم
***
ما چند وقت پیش امتحان ادبیات داشتیم و من به خاطر نمره ای که گرفته بودم ناراحت بودم چون روز امتحان اصلا توی شرایط روحی خوبی نبودم، به جز من چند نفر دیگه هم بودن که این شرایطو داشتن و همشون...بدون استثنا همشون کل دوستاشون دور و برشون نشسته بودن و سعی داشتن بهشون دلداری بدن..و دوستای من؟ به محض اینکه شنیدن میتونن برن تو حیاط بلند شدن و رفتن..و خودم موندم که سعی داشتم جلوی اشکامو بگیرم و روی دفترم نقاشی می کشیدم..
me again :D
پست چالش برای بیش از یکسال پیش بود و بالاخره امروز پاسخ ها گذاشته شد.XD پست قبل آخرین چالشی هست که گذاشتم و جواب های اون هم به زودی گذاشته میشه؛ اگر مایل بودید به پست قبل و بقیه پست ها سر بزنید + جواب های جدید بقیه چالش ها هم اضافه میشه اما ستاره پست هارو دوباره روشن نمیکنم.
پ.ن: فکر نمیکنم بعد از این دوتا پست آخر که از قبل مونده بخوام فعالیت کنم اما در صورتی که از فعالیت دوباره استقبال بشه(که فکر نمیکنم بشه) ممکنه شرایط تغییر کنه.
دوستتون دارم مراقب خودتون باشید 3>