جواب های چالش:
خب..من به یکی از دوستای بیانیم خیلی وابسته شدم .. مخصوصا از لحاظ عاطفی ... وقتی خوب نیست منم یکم احساس بدی دارم . من برای خوشحال بودن با اون موندم . و تاحدی هم خوشحالی رو کنارش تجربه کردم ولی خب... خوشحالی من خیلی هم طولانی مدت نبود ... بعد از چند وقت بهم گفت دوستم نداره .. و شاید از نظر احساسی واقعا فلج شدم .... سرد شدم.... احساس خوشحالیم دیگه مثل قبل نیست ..... دلم برای اونموقع تنگ شده ولی خب ... نمیشه برش گردوند . کاش متوجه میشد چیکار کرده .. از اون موقع رابطه هامون خیلی طولانی نیستن و فوری دعوا میشه بعدشون ....
***
تجربهش کردم، شاید در آینده باز هم پیش بیاد، ولی میخوام تا جایی که میتونم جلوش رو بگیرم. تجربه کردنش دردناکه، با توجه به اینکه میدونستم اشتباهه و از دیگران هم راجب اشتباه بودنش میشنیدم، ولی شاید تا قبل از دیدن این پست فکر نمیکردم انقدر عمیق باشه. خوشحالم که فعلا تموم شده و الان حس نمیکنم از نظر احساسی وابستهی کسی باشم. بعد از یه مدت تقریبا طولانی بالاخره حس رها شدن از دست این مشکل رو دارم و خیلی حس خوبیه :">
***
خواهرم به شدتتتتت به بابام وابستست یجوری که اگه بابام بره مسافرت خیلی بیتاب میشه ولی من اینجوری نیستم و خیلی اوقات باعث میشه فکر کنن من دوستشون ندارم
***
من واقعا وابستگی عاطفی ندارم و از همین هم دارم ضربه میخورم هم باعث میشه ضربه نخورم.. میگیری چی میگم؟
***
نمیدونم خوبه یا بد ولی پارتنرم کسی نیست که بشه بهش وابستگی عاطفی داشت.. پس عواطفم مستقله.
***
ولی من فکر میکنم وابستگی عاطفی تا حدودیش خوبه و لازمه...
+ بچه ها به احتمال زیاد بخوام پست جدید بزارم تا یک ساعت دیگه-حتی زودتر-
اما نمیدونم موضوع صحبت آزاد بزارم؟ یا درباره تنهایی باشه؟